فانتزی من اینه
از حالا ک مدرسه ها تموم شده تا آخر تابستون تنها فانتزی من اینه:
فقط ی روز فقط ی روز داداشم نزنتم
من تو خونمون مظلوم واقع شدم خدایا! یعنی میشه؟
من با 15.5 سال سن هنوز نفهمیدم چرا خانه و خانواده رو اینطور مینویسند
ولی خواهر یا خواب رو خاهر یا خاب نمینویسند یا فرق خار با خوار چیه اصلا
یکی از فانتزیام اینکه یه وسیله ای اختراع کنم که همه ی پشه ها رو منقرض کنه
بعد سازمان جهانیه حمایت از پشه های سرگردان
منو به جرم پشهِ آزاری بندازه زندان و بعدش اعدام
فانتزی من اینه ک وقتی گوشیم سایلنته گم نشه
شمام از این فانتزیا دارین یا فقط من خوددرگیری دارم؟؟
یکی از فانتزیام اینه کاشکی جای توپراک بودم
اونوقت یه چناریم بودکه اینقدر عاشقم بود
بعد دور از چشم یشیم میرفتیم
دست تودست تو افق محو میشدیم به چه خوب میشد
یکی از فاتزیای دوران بچگی من اینه که:
اون کلاغه بود که به خونش نمیرسید!!یه دربس بگیره برگرده سر خونه زندگیش
بیچاره زن و بچه داره...این زنش که بلد نیس بره یارانه بگیره
یکی از فانتزی های من اینه که: کاش یکی بود که فقط با یکی بود
اگه اینجوری بود دیگه دلی شکسته نمیشد
فانتزی من اینه ک برم توی باغچه خونمون و در حالی ک دارم گل میکارم یه صندوقچه پیدا کنم که توش اسناد مربوط به سر راهی بودنم باشه
آقا یکی از فانتزی های من اینه که بدونم اینایی که کرم حلزون درست میکنن ، این همه حلزون رو از کجا میارن که بخوان عصارشو بگیرن؟!!